آغوش امن


تقدیم به مامان پری و مادر شوهر عزیزم

  آغوش امن

  راسته میگن آغوش تو امن ترین جای دنیاست! بهش ایمان دارم. آخه هنوزم بعد سالها عطر پیرهنت تو فضای خاطراتم جاریه مثل نفس. دوست داری از چی بگم؟

به من نگاه کن واسه خودم خانم شدم. دیگه اون دختر کوچولو نیستم که شبا با نوازش انگشتای مهربونت بخوابه. تا بعد از هر گریه الکی بغلم کنی و بوسه های سرخت گونه هامو لمس کنه. پیش خودمون بمونه دلم هنوز هم بی تابه تو رو در آغوش گرفتنه. اما هنوز یه چیزی مثل سابق مونده و محاله عوض بشه. بهشت رو میگم، اون که زیر پاهاته... قرص و محکم. اینقدر چشماتو به آسمون دوختی که واسم دعا کنی، یادت رفت زیر پاهات یه نگاه بندازی.

اعتراف می کنم گریه ی بعد از به دنیا اومدنم رسیدن به آغوش امن تو بود و بس. گریه خوشحالی. میدونی که چی میگم؟! من تشنه ی آغوش گرم و نگاه مهربون تو بودم. از خدا بپرس!

بذار بگم چقدر دلم واسه گل سر نیلوفری تنگ شده که با دستای تو روی سرم می نشست.هنوزم مثل قدیم دوست داری موهامو ببافی؟

ببخش اگه گاهی بهونه هام قلبتو رنجوند. دست خودم نبود. تو نزدیکتر از نفس بودی برام. وقتی سرمو می ذارم رو شونه هات که از غم زمونه خم شده، ناخودآگاه هوس لالایی به سرم می زنه.

لالالالا گل نازم                  با تو دنیامو میسازم...

دیگه غصه نخور... می دونم همه ی زندگیت پر از نگرانی برای من بود که مبادا شب ستاره هاشو از خلوتم بگیره، مبادا غم قلبمو با رد پاش سیاه کنه، مبادا یهو سرت و برگردونی من نباشم.

ببخش خیلی اذیتت کردم؟! هیچ  راهی واسه جبران نیست؟!

تازگیا حس  میکنم سرما خوردم، آخه شبا نیستی پتو روم بکشی. نیمه شبا که عطش آب لبای خشکمو آزار میده، دستمو دراز میکنم تا از لیوان آبی که بالای سرم گذاشتی تشنگی مو برطرف کنم، اما تازه می فهمم که پیش تو نیستم.

مامان کیف مدرسه م کجاست؟! دفتر دیکته مو نگاه نکردی! معلم یه مادر گفت و من صفحه مو پر کردم از اسم تو. دفتر انشامو چطور؟ موضوع وصف تو بود اما من خالی از نوشتن. میدونم اخم کردی. یه گره کور اخمتو با دنیا عوض نمی کنم.

کاش باور می کردی هیچی تو دنیا سخت تر از شمردن مهربونی های تو نیست.

مادر مهربونم: دوست دارم چون همین یه جمله ست که می تونه حداقل احساسمو بهت نشون بده. همیشه به خدای یاسمن میسپارمت

نظرات 4 + ارسال نظر
حسین خاوری یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 20:10

احساس خوبی داشت

مهسا پنج‌شنبه 19 اردیبهشت 1392 ساعت 22:24 http://www.delane.blogsky.com

آغوش تو امن ترین جای دنیاست....

ممنون زهره سادات جان واقعا خوب بود، مثل همیشه

عمادابادی جمعه 20 اردیبهشت 1392 ساعت 07:20 http://khabgir.mihanblog.com/

تازگیا حس میکنم سرما خوردم، آخه شبا نیستی پتو روم بکشی
مادرا فرشته ان

mostafa یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 ساعت 12:27

سلام...
ممنون زیبا بود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد