مثل نفس هایم نه
که فکر کنی به تو وابسته ام
مثل پرستوها که می دانم کوچ شان حتمی ست
دوستت دارم
( برای «پرستو» ی عزیزمان که هیچ راهی برای برگشتش نیست )
- بر چگونه در بند کنم؟
برای پر برای پروانه ها
دانه نمی ریزند
پس من تو را
چگونه در بند کنم؟
وبلاگ خاله زوزی
امیدوارم پیشنهادات و انتقادات شما دوستان عزیز مثل همیشه و حتی در وبلاگ خاله زوزی به من کمک کنه. با تشکر از همه شما منتظرم
قلب مهربانت
کاش آن زمان که قرار بود به خانه ات مهمان ناخوانده ای را دعوت کنی،
فکر این جایش را کرده بودی که روزی قلبت را کرم کوچکی خواهد خورد!
تولد من
به دنیا که آمدم ستاره ها برایم دست تکان دادند. شب بود مهتاب خندید
من در آغوش فرشته ای به نام مادر که هستی من از او و خدای اوست آرام گرفتم.
چه شباهتی!!! من زاده زمستان و برف هم زاده زمستان. (آدم برفی) چه احساس
شگفت انگیزی وقتی برای طبیعت هم دوست داشتنی باشی.
مثل هر سال اول تولدم را به خودم تبریک گفتم و بعد دیگران به من. برخلاف آنهایی که
ناامیدند از به دنیا آمدن بی اندازه خوشحالم گر چه همیشه شادی ها سهم من نیست.
اما خدایی دارم که تمام وجود من است پس خوشبختم.
درد تو
**پشت دار قالی، طرحی از نور و نخ های رنگی. با چه بافته ای قالی ات را ... ؟ چند تار موی سپید، دو دست پینه بسته و چشمی سرشار از انتظار که قالی تمام شود و فروش رود . هر چه باشد، سهم تو سود. قالی ات را چند بخرم که جبران همه گذاشته هایت شود؟! تو چند به دلال ها می فروشی؟ .... نه .... قیمتت خیلی کم است. بالا ببر... بگذار پس اندازم را بشمارم... قالی ات را به من بفروش با بافتی از نور و عشق و تمام خودت و من همه احساس و پس اندازم برای تو.... قالی ات زیر پا انداختنی نیست روی چشم گذاشتنی است.
**
برای چه زانوی غم به بغل گرفتی؟ فردا عروس خانه می شوی دختر.... بلند شو دستی بکش به موهای رنگ شبت... جهیزیه با من... اینکه غصه ندارد... دو ماه بعد دختر عروس شد با جهیزیه ای آبرومندانه اما مادر نیمه شبها پهلو درد می شود.
**
ساعت 8 شب... مادر جان امروز ناهار نخوردم شام چه داریم؟ عزیزکم! خسته ای، بخواب غذا که حاضر شد بیدارت می کنم. ساعت 11 شب... قابلمه پر از آب روی شعله اجاق گاز قل قل می زند!!!
**
فردا برای بچه ها در مدرسه جشن می گیرند علی لباس و کفش تازه خریده! مادر، من باید مثل همیشه لباس اندازه شده ی داداش جواد به تنم را بپوشم؟
اشعار زیر تقدیم به ساحت مقدس آن امام همام و شهدای کربلا:
ایام شهادت سالار شهیدان امام حسین (ع) و یاران باوفایشان را خدمت شما دوستان عزیز تسلیت عرض میکنم.
در پناه خالق آن بزرگواران
*حسین من شهید راه دین است
دلم از داغ او هر دم غمین است
اگر چه آسمانی بود و کوچید
سیه پوشش همه ساله زمین است
*سری بر نیزه ها خوابیده آرام
و زیبا روی من ترسیده آرام
رقیه رفت اما قبل از آن گفت
که سر تا پای او بوسیده آرام
*چرا ماه من امشب خانه اش نیست؟
زمین من چرا کاشانه اش نیست؟
پرستوی بهار من نماند و به من
فهماند این جا لانه اش نیست
*و زینب خواهر خورشید من بود
ندیده چهره اش مهشید من بود
به یاد آورده ام آواره ها را
خرابه تخت بی جمشید من بود
ادامه دارد...