ماجرای من و شیپر
شیپر یه سگ آلمانیه. یه دختر سفید پشمالو، با گوشای
کوتاه. اون توی یه روز نسبتا سرد ماه فوریه به دنیا اومده . و
الان ده ماهشه. شیپر نخای ژاکت منو خیلی دوست داره. چون
هر وقت منو می بینه، دستاشو بالا می بره که پائین ژاکت منو
بگیره . بهتره در مورد شیپر بیشتر بدونین .
اون عادتای خاصی داره مثلا :
از توپ آبی با راه راه های زرشکی بدش می یاد. روزنامه ها
رو مچاله می کنه. سیب زمینی رو با سس سفید ویه تیکه هویچ
پخته شده و همچنین زیتون سیاه دوست داره .
شیپر عاشق پرنده هاست. ساعتا می شینه و اونا رو تماشا
می کنه . مخصوصا طوطی سفید با منقار زرد .
راستی یکی دو ماه دیگه تولد شیپر . و من برای تولدش
شام سیب زمینی درست می کنم . البته باید یادم باشه، سفارش
یه استخون شیری کم رنگ رو هم بدم. و اینکه کادو یه قلاده ی
نقره ای با دکمه های برجسته .
حتما می پرسید شیپر رو از کجا اوردم ؟
شیپر پیش مملی زندگی می کرد . ( یکی از دوستای کوچولوم )
اما مملی قبل از سفر شیپر رو به من سپرد . یه چیزی حدود
چهار ماه پیش. شیپر دوست زیاد داره: پاپلی ( خرس اخموی
من ) ، شوبرت ( یه پسر کوچولوی تپل و مپل ) ، کارولین که
با اون توی پارک آشنا شده و ...
شیپر برای خواب یه خونه ی چوبی داره . که من با کمک
آقای نجار اون و طراحی کردم .
شیپر یه مدت حالش خوب نبود. ساق راست پاش تو دویدن
پیچ خورده بود. و شبا بعد از ساعت دو نیمه شب ناله می کرد.
در ضمن شیپر از تمساح ها می ترسه. این و اولین بار
توی باغ وحش متوجه شدم. و بعد براش دعا کردم که هیچ وقت
اسیر تمساح های آبی ، اونم از نوع غربیش با کراوات گوجه ای
نشه. شیپر از چند تا حیوون بدش می یاد. مثه عنکبوت خونگی ،
شتر دو کوهانه ، آفتاب پرست مکزیکی ، و آخری هم که واقعا
ترسناکه مار زنگی .
خلاصه این زندگی یه سگ کوچولو بود .
راستی آقای نجار قرار من و شیپر رو برای جشن والنتاین
چند هفته ی دیگه دعوت کنه ، به نظر شما شیپر من و همراهی
می کنه ؟